تورا میشناسم
دلت که میگیرد
باران را در چشمانت قاب میکنی
وقتی میخندی
خورشید بر دلم میتابد
تورا میشناسم
که ستاره ها را بغل میکنی
و ماه را جرعه جرعه مینوشی
اه چقدر تنگ است دلم برایت
دریا پر از مهتاب بود
ان لحظه که از من جدا شدی
راستی به یاد داری؟
گفتی هنگام باران می ایی؟
کجایی عزیزکم؟
در هجوم رگبار چشمانم؟
مادوتا دوتا دوستیم که هردومون فاطمه ایم.ولی ازهم دوریم و...
فاطمه ها میخوان براتون اصل رفاقت رو تعریف کنن؛
و اینکه دوستیشون چطوری شروع شد
ودرکنارش از قهرکردنامونم میگیم که همش تقصیر fatima5505بود.