رفاقت ما دو تا

رفاقت ما دو تا
برای ما فراموشی معنا نداره...
نويسندگان

اره راست میگی هیچ کس مثل تو نیست برام و نمیتونه باشه!

خب بذار دلیلشو بگم که چرا قهر کردم!

اونروزکه گفتم بیا پیشم تنهام که نمیدونم چی بود ولی روزی که قرار بود برم به جای زن داداشم تو مدرسه وایستم زن داداشی که با تموم خوبی هاش و خوبی هایی که در حقش کردم تنهامون گذاشت و رفت کسی بود که مثل تو دوسش داشتم خیلی زیاد!!!!

خاطرات خوبی باهاش داشتم ولی دیگه نیست،اونروز بهم زنگ زد وگفت که برم مدرسش تو که میدونی من از همون اول خجالتی بودم نمیدونستم باید چکار کنم تنها امیدم تو بودی و بس!

دلم خوش بود به اینکه حداقل فاطی باهام میاد و تنها نمیمونم ولی نیومدی!

عصبانی بودم به دختر خالم گفتم ولی اونم نیومد،اما به خاطر اینکه زن داداشمو دوس داشتم دلشو نشکوندم و رفتم؛ تنهای تنها!!!!

وقتی داشتم  میرفتم مدرسه  عین دیوونه ها شده بودم و از یه گوشه اروم اروم میرفتم تا دیر تر برسم؛دوس نداشتم برم مدرسه و تنهایی یه گوشه بشینم هر چند که من همیشه تنها بودم و ناراحتم نیستم از تنهاییم همونجوری که همیشه تو خونه تنها بودم همونجوری که هیچوقت کسی نبود که درکم کنه و بتونم باهاش درد و دل کنم،بتونم بهش بگم که خیلی تنهام!!!!

ولی از روزی که تو اومدی سال اول راهنمایی(وقتی بود که من به خاطر دوری زهرا ناراحت بودم) همه چی عوض شد.

گرچه روز اولی که اومدی هیچ حس خاصی نسبت بهت نداشتم!! ولی چند روز گذشت دیدم ساناز همون بی شعوری که مقصر همه چی بود میخواست باهات دوست بشه میگفت مامانم گفته که تازه اومده و تنهاست باهاش دوس شین(ولی اینم گفت که باباش فلان شغل رو داره و میخواست سو استفاده کنه)

من که باز داشتم تنها میشدم حتی همون ساناز دیوونه هم دیگه میخواست باتو دوس شه.

نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتم باهم دوست شیم گرچه اصلا یادم نیست چه جوری و چرا؟؟؟

چون که هیچی از دفتر خاطرات راهنماییم نمونده همشو پاره کردم؛خسته شده بودم از بس وقتی بازش میکردم نوشته بودم بااااااااااااااااااز هم  امروز قهر کردیم.....!! چرا؟؟؟؟؟؟

نمیدونم بخدا نمیدونم وقتی قهر بودیم من زجر میکشیدم میدونی زجر کشیدن چیه؟؟شب تا صبح که گریه میکردم اونقدر زیاد که صبحش با چشمای پف کرده و سرخ میومدم مدرسه!!       و بهونه ی دیر خوابیدنو برای مامانم داشتم.

الان که فکر میکنم میبینم خیلی احمق بودم خیلی،خیلی ساده بودم محال بود کسی چیزی بگه و من رد کنم؛تو با اینکه خیلی شر بودی اما شعورت از من بیشتر بود.خب رفیق حالا که از هم دوریم داریم قدر همومیدونیم تو شب ارزوها همونطور که گفته بودی دعا کردم که همیشه باهم و برای هم باشیم.

بهت که گفتم میخواما از  این بعد ادم باشم نمیخوام دیگه اذیتت کنم؛همه چی تعطیل!!

من هروقت دلم میگرفت باهات قهر میکردم و هیچ بهونه ی دیگه ای واسش ندارم چون دوس داشتم یکی بیاد پیشم و ازم بپرسه و بهم بگه اخه چه مرگته که دلتنگی؟؟ولی کسی نبود تو با اینکه میومدی منت کشی ولی ازم نمیپرسیدی که علت دلتنگیت چیه فقط میگفتی چرا قهر کردی که منم دلیلی نداشتم!!

فقط یه قهررو یادمه که میدونم تقصیر تو بود(اومده بودی خونمون و عکس عروسی داداشم اینا که خانوادگی گرفته بودیم  رو به دیوار اتاقم  وصل کرده بودم) یادته چی به ساناز گفته بودی؟؟اونروز خیلی ازت ناراحت شدم ولی مهم نیست گذشته ها گذشته هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته که بخوای درستش کنی!

پس قول میدم دلتگیهامو با ناراحتی باهات تقسیم نکنم که هر جفتمون ناراحت بشیم؛ولی تمام شادی های زندگیم باشه برای تو.

باتمام وجودم میگم که دوستت دارم.



نظرات شما عزیزان:

R and M
ساعت13:39---26 خرداد 1390
سلام .
مرسی که به وبم سر زدی
عکس بچه گیتونو بذارید تو وبتون جالبتر میشه


am!n
ساعت20:40---24 خرداد 1390
سلام. منم امین !
راستش من قراره یه سال دیگه از دوستام جدا بشم( دقیقا روز تولدم ) شاید برم شیراز
این وب رو هم واسه همون زدم
راستش همیشه دلم میخواست لحظه آخر به یاد موندنی بشه !
وقتی دیدم شما هم خیلی همدیگرو دوس دارین گفتم بهتر منو درک می کنید !
به نظر شما من اون روز آخری چیکار باید بکنم ؟


am!n
ساعت19:06---24 خرداد 1390
راستش از وبتون خوشم اومد چون :
یه جورایی یه چیزای مشترکی داریم !
لحن حرف زدنتون قشنگه
دیگه که دوستیتون قشنگه
و کلی دلیل دیگه


R and M
ساعت2:46---24 خرداد 1390
سلام یه نصیحت چیزای خاص بهم نگید .نمیگم چرا .
اگر گوش نکردید تجربه سختی میکنید


am!n
ساعت23:22---23 خرداد 1390
وای چه وب متفاوتی
بسیار زیبا و ....
خیلی خیلی قسنگه یعنی خیییییییییلی


pat & mat
ساعت20:52---22 خرداد 1390
سلام مر30 که سر زدی
اگر دوست داشتی لینکم کن و بهم خبر بده
راستی وبلاگت خییییییییییییییییییییییییلی خوشکله بای تا های@} ;-


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 21 / 3 / 1390برچسب:, ] [ 22 ] [ fatima_5505 ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

مادوتا دوتا دوستیم که هردومون فاطمه ایم.ولی ازهم دوریم و... فاطمه ها میخوان براتون اصل رفاقت رو تعریف کنن؛ و اینکه دوستیشون چطوری شروع شد ودرکنارش از قهرکردنامونم میگیم که همش تقصیر fatima5505بود.
آرشيو مطالب
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 14292
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



قالب میهن بلاگ

download

قالب بلاگ اسکای

اخلاق اسلامی