رفاقت ما دو تا برای ما فراموشی معنا نداره...
| ||
|
تورا میشناسم در غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم ، تاوان آن هر چه باشد ، باشد * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دوستت دارم؛ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ! فضای اتاق برای پرواز کافی نبود …. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بگذار بگریزند پروانه ها را * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * افسوس ….باید به “دوستت دارم“ هایت هم نمک میبستم تا کسی چشمش نزند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * و به توان ابدیت! دوستت دارم… * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دیوانه می رود تمام دوست داشتن را به هر جان کندنی جمع می کند از هر دری می زند زیر بغل می ریزد پای کسی که قرار نیست بفهمد دوستش دارد… * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آن کـــس به خاک میافتد که زودتر میگوید دوستت دارم …. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * برای بدست آوردنت نمی جنگم ! به تکّدی قلبت هم نمی آیم ! دوستت دارم ، فارغ از داشتنت …. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * زمان این کار را خواهد کرد * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دوستت می دارم! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی ، دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی دوستت دارم چون به یک نگاه ، عشق منی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * می توان پر کرد فاصله هایی بلــــــــــند را با یک پیام ساده و کوتاه… کافیست بنویسی : دوستت دارم… * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دوستت دارم نه در هوس / دوستت دارم نه در قفس دوستت دارم تا آخرین نفس . . . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * محدود است اما من… به اندازه ی تمام راه های نرسیدن به قلبت، دوستت دارم!!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بیشتر از دیروز،کمتر از فردا،بیشتر از خودم کمتر از خدا،بیشتر از خورشید و عمیقتر از دریا به یادتم و دوستت دارم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به بزرگترین عشق در کوتاه ترین جمله ی ممکن به روی لطیف ترین گل سرخ یرای تو بهترین … دنیام می نویسم دوستت دارم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوست داشتن تنها چیزیه که نوبتی نیست ، پس خارج از نوبت دوستت دارم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نه سرپایی ، که قطعا ،دوستت دارم سند هرگز نخوردستی دل من بخر با عشق که نقدا دوستت دارم این گل را برای تو چیدم . پیش از آنکه بچینم ، در شکاف صخره ای روی دامنه ی پرشیب تپه ای که بالای رودخانه سر خم کرده و جز عقاب بلند پرواز راهی بدان نیست ، آرام آرام می روید . سایه ی شامگاهی دامنکشان پیش می آید و در آنجا که خورشید فرو میرفت ، شب تیره طاقی از ابرهای مواج چون طاق نصرتی ارغوانی که در میان پیروزی بزرگی برپا کنند پدید آورده بود . بادبانهای قایقها اندک اندک محو می شدند وبامهای خانه ها چنانکه گویی از نشان دادن خود بیم دارند ، دزدانه می درخشند .
دوست من ! این گل را برای تو از دامنه ی تپه چیدم . رنگش قرمز نیست ، عطر هم نمی افشاند ، زیرا ریشه ی آن از صخره ی سخت جز تلخی نصیبی نبرده است .
هنگام چیدن آن به خود گفتم : گل بیچاره ! شاید سرنوشت تو این بود که همچون خزه ها و ابرها ، از بالای قله به درون دره ی عمیق سرازیر شوی . اما دیگر چنین نخواهد شد ، زیرا من تو را به عزیزترین دوستم ارمغان خواهم کرد تا روی سینه ی او که از این دره نیز عمیق تر است جان سپاری .
تو را به او می دهم تا لای دفتر خاطراتش بگذارد و هر وقت آن را می گشاید به یاد من بیافتد و به یاد غریبی تو .
آسمان تو را از آن پدید آورد که روزی با دست نسیم پرپر شوی و همراه امواج رودخانه به اقیانوس بپیوندی ، اما تو را به جای دریا به دست عشق می دهم .
وقتی که گل راچیدم ، باد امواج رود را می لرزانید و از روز به جز روشنایی پریده رنگی که اندک اندک محو می شدچیزی باقی نبود .
اوه ! نمی دانید دل من چقدر افسرده بود ، زیرا در آن حین که به سرنوشت گل می اندیشیدم ، احساس می کردم که همراه نسیم شامگاهان ، گرداب تیره ای که در پیش من جای داشت روح مرا در خود فرو می برد .
ویکتور هوگو (1885_1802)
بله دوستان مثل اینکه این رفیق مارو جو گرفته میخواد بترکونه!!! ولی مدیر و نویسنده نداریم دوتامونم مثل همیم دوتا بیکار. نمیدونین چقدر دلم تنگیده واسه فاطی هییییییی همش بایس از هم دور باشیم؟ نامردی نیست خداییش؟ نه شما بگین!!! یه قسمی خوردم مثل چی پشیمونم،واقعا متاسفم که اینجوری شدش فاطی هرچند که هر دومون مجبوریم و نمیشه کاریش کرد؛همین که مامانامون تهدیدمون کردن که اس مس تعطیل زنگیدن تعطیل! کلا بایس بریم بمیریم دیگه. خب من که هیچی یادم نیست از قهرامون ولی فاطی خوب یادشه یک توپشو واستون میام میگم که همچی همگی اعصابتون داغون شه از دست من دیوونه. فعلا عرضی نیست بدرود... سیلام!! منم دلم واسه فاطی جونم تنگیده و خواهد تنگید!! از این به بعد وب ریدیفه و فاطمه ها لازم نیست خودشون رو معرفی کنن!! آخه من (F@TiM@_1994) نویسنده شدم و فاطی جونم مدیر!! دیگه بابای عسیسان!! سلام خوبین؟ منم خوبم ولی نه زیاد اخه فاطی (fatima_1994) از درگز رفت، رفتن یه شهر دیگه که من سال به سال نبینمش این سرنوشت هم خیلی داره در حقمون نامردی میکنه ها... ولی کاریش نمیشه کرد الانم که مامانا تهدیدمون کردن که اس ام اس تعطیل و خلاصه کلی تهدید دیگه. من قراره برم درگز پیش زن داداشم ولی فاطی نیست قبلا که میرفتم بهونه ای داشتم واسه رفتنم ولی الان نمیدونم واسه چی میرم.البته زن داداشیم هست واسه اون میرم میدونم که به جز فاطی و شمیم (زن داداشمه) هیچکس منتظرم نیست تو درگز !! فاطی جونم هیچکس نمیتونه بفهمه که من و تو چقدر همو دوس داریم،هیچکس تواناییشو نداره که درک کنه همه فکر میکنن عشق فقط بین دختر پسراس ولی اینطور نیست. دیگه عرضی نیست فقط خیلی دلم برات تنگیده. |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |